سؤال: در تفسیر مخزن العرفان در ضمن داستانی، روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ذکر شده که چهار چیز غریب را معرفی نموده اند. آن موارد را بنویسید.
جواب:
1- مسجدی که میان طایفهای باشد که در آنجا نماز نخوانند .
2- قرآنی که در خانهای باشد و خوانده نشود .
3- عالمی که در میان جماعتی باشد و مردم دنبال او نروند و اخذ مسائل از وی ننمایند.
4- اسیری مسلمان که در میان کفار باشد.
لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7
سؤال: واقفیه چه گروهی هستند؟
جواب:
فرقه واقفیه قائل به مهدویت امام موسی کاظم(علیهالسلام) (شهادت 183هـ.) هستند وبر آن حضرت متوقف شدند و در انتظار او نشستند. البته مقصود آنان از مهدی، مفهوم نجاتبخش آن بود؛ که وانمود کردند او نمرده و ظهور خواهد کرد.
این گروه از واقفیه را «ممطوریه» و «موسویه» هم گفتهاند. اینان امام هشتم(علیهالسلام) را وکیل پدر میدانستند، نه جانشین او. ممطوره لقبی است منفی و زشت؛ که پیروان امام هشتم(علیهالسلام) به این گروه دادند. «ما انتم اِلاّ کِلابٌ ممطورَةُ. شما چیزی جز سگهای باران خورده نیستید.».
همچنین فرقه بشیریّه، که منسوب به محمدبن بشیر از موالی بنی اسد و از اصحاب امام موسی کاظم(علیهالسلام) بود و در زمان امام بر آن حضرت دروغهای فراوانی میبست، پس از شهادت امام موسی کاظم(علیهالسلام) قائل به توقف شدند؛ که امام وفات نیافته و تا چندی در بین مردم زندگی میکرده و برای اهل نور به صورت نور و برای اهل ظلمت به صورت ظلمت خود را نشان میداده است. یاران شبیر معتقد بودند که امام موسی کاظم(علیهالسلام) همان مهدی قائم است و نمرده و فقط غایب شده است
در مجموع عقیده واقفیه و بشیریه درست نیست؛ چون مسلّم است که حضرت هم مانند اجداد خود از دنیا رفتهاند. شهادت امام کاظم(علیهالسلام) به قدری مشهور است، که مرگ هیچ یک از پدران عالیقدرش بدان شهرت نرسیده؛ چون به امر هارون الرشید جنازه مبارکش را به قضات و شهود نشان دادند؛ تا گواهی دهند که حضرت به مرگ طبیعی مرده است. سپس جنازه را بر سر جسر (پل) بغداد نهادند؛ تا همگان ببینند.
منبع : http://www.tebyan.com/index.aspx?pid=68179&KEYWORD=+%22%d9%88%d8%a7%d9%82%d9%81%db%8c%d9%87%22
لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7
سؤال: شأن نزول آیات 95 الی 97 سوره نحل چیست؟
جواب:
قسم دروغ خطرناک است
مرحوم طبْرِسى، از ابن عباس نقل مىکند که مردى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و عرض کرد: اى رسول خدا! همسایهاى به نام اِمرِوُء القیس دارم که قسمتى از زمین مرا غضب کرده است و مردم گواه صدق منند، ولى چون براى او احترام بیشترى قایلند، حاضر به حمایت من نیستند.
پیامبر صلى الله علیه و آله امروء القیس را خواست و از او در اینباره سؤال کرد.
او در پاسخ همه چیز را انکار کرد. پیامبر به او پیشنهاد سوگند کرد ولى شاکى عرض کرد: یا رسول الله ! او مرد بىبند و بارى است و برایش هیچ مانعى ندارد که سوگند دروغ یاد کند.
پیامبر فرمود: به هر حال چارهاى نیست، یا باید شهود بیاورى و یا باید تسلیم سوگند او شوى.
به هنگامى که امروء القیس برخواست تا سوگند یاد کند، پیامبر صلى الله علیه و آله به او مهلت داد و فرمود: عجلهای نیست! در این باره بیندیش و بعداً سوگند یاد کن.
بعد از رفتن آنان، خداوند پیامبر را نجوا کرد و آیه نازل شد که:
وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِیلاً إِنَّمَا عِندَ اللّهِ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ
مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
پیمان خدا را به بهایی اندک مفروشید زیرا ، اگر بدانید ، آنچه در نزد خداست برایتان بهتر است.
آنچه نزد شماست فنا می شود و آنچه نزد خداست باقی می ماند و آنان را که، شکیبایی ورزیدند پاداشی بهتر از کردارشان خواهیم داد.
بعد از مدتی که دوباره آنان برای رسیدگی به دعوایشان آمدند، هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله این آیات را که آنها را از سوگند دروغ و عواقب آن بر حذر میداشت براى آنها خواند کلام خداوند بر دل امروء القیس اثر نهاد و او را به زبان آورد که: حق است . آن چه نزد من است سر انجام فانى مىشود و این مرد راست مىگوید. من قسمتى از زمین او را غصب کردهام ولى نمىدانم چه مقدار بوده است.
اکنون که چنین است هر مقدار مىخواهد (و مى داند حق اوست) بر گیرد و معادل آن هم، به خاطر استفادهاى که در این مدت از زمین او کردهام بعنوان غرامت بردارد .
در این هنگام، سومین آیه نازل شد که:
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
هر زن و مردی که کاری نیکو انجام دهد ، اگر ایمان آورده باشد زندگی خوش و پاکیزه ای بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد.
و به امروا القیس و تمام کسانى که عمل صالح توأم با ایمان دارند، بشارت حیات طیب داد.
این آیات، آیههای 95 تا 97 سورهی نحل است
منبع : http://tebyan.net/index.aspx?pid=53688&KEYWORD=+%22%d9%86%d8%ad%d9%84%22
لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7
سؤال: تفسیر صافی اثر کیست؟ این مفسر چند تفسیر و با چه عنوانی دارد؟ مقدمات دوم و هفتم تفسیر صافی را توضیح دهید.
جواب:
تفسیر صافی ار اثرات ارزنده ملا محسن فیض کاشانی می باشد و این مفسر بزرگ درارا ی تفاسیر زیر می باشد :
1. تفسیر صافی: از کتب معتبر در تفسیر قرآن است. فیض این تفسیر را در سال 1075 ق با مطالعه اکثر تفاسیر قرآن (از سنی و شیعه ) نوشته و در ضمن بیان آیات، روایات معتبر و مستند شیعه را گردآورده است.
2. تفسیر اصفی: این تفسیر تلخیص صافی است که در سال 1077 ق نوشته شده است.
3. تفسیر مصفی: برگزیده مطالب تفسیری "تفسیر اصفی " میباشد..
مقدمه دوم ، درباره علم اهل بیت نسبت به قرآن است که در آن ، به بیان نکاتى توجه شده است ؛ از جمله اینکه امامان معصوم (علیهم السلام ) تفسیر همه آیات را مى دانند و به
ظاهر و باطن قرآن کاملا آگاهند
مقدمه هفتم ، در بیان اینکه قرآن تبیان و روشنگر همه چیز است و اصل و اساس معارف دینى و قواعد احکام شرعى در آن آمده است ؛.
لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7
سؤال: آثار غیبت و تاثیر آن را بر روابط انسان ذکر نمایید.
جواب در ادامه مطلب؛
ادامه مطلب ...سؤال: چرا گاهی کسی که گناهش چند لحظه بیشتر طول نکشیده باید تا ابد مجازات شده و در جهنم باقی بماند؟ این نابرابری از چیست؟ برای یافتن به بخش دین و اندیشه مراجعه کنید جواب : نابرابری گناه و مجازات؟!در اینجا یک علامت سوال بزرگ در فکر هر شنوندهاىن ترسیم مىشود که این نابرابرى میان گناه و مجازات چگونه در کار خدا ممکن است؟ چگونه مىتوان پذیرفت که انسان تمام عمر خود را که حداکثر 80 یا 100 سال بوده کار خوب یا بد کرده است ولى میلیونها میلیون سال و بیشتر، پاداش و کیفر ببیند؟!
|
سؤال: با توجه به زیارت امام زمان (عج): "اللهم بلّغ مولای صاحب الزمان صلوات الله علیه" سه مرحله ذکر شده برای بیعت با ایشان را توضیح دهید.
جواب:
یکی از زیارات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با این الفاظ آغاز میشود: "اللّهمَ بَلِّغ مَولایَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلواتُ اللهِ عَلَیه ..." که سفارش شده هر روز صبح با این زیارت حضرت را یاد کنیم .
در فرازی از این زیارت میخوانیم: "اللّهمَ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی هذا الیَومِ وَ فِی کُلِّ یَومٍ، عَهداً و عَقداً و بَیعَةً فی رَقَبَتی"؛ خدایا من باز تجدید میکنم عهد و عقد و بیعتی را که از آن حضرت بر گردن جان من است.
در این فراز سه لفظ عهد، عقد و بیعت ذکر شده است که در نگاه اول به ذهن میرسد که هر سه لفظ یک معنا دارند. برای درک بهتر این مفاهیم، معانی آنها را مورد بررسی قرار میدهیم.
عهد: معنای لغوی عهد یعنی شناسایی امری و پیمان بستن. پس در وهله اول باید امام و وظایفمان را نسبت به ایشان شناسایی کنیم و پیمان ببندیم.
عقد: معنای لغوی عقد استوار کردن پیمان و گره بستن آن است. یعنی پس از این که مرحله عهد یعنی شناخت را طی نمودیم و پیمان بستیم باید نسبت به آن پیمان استوار باشیم و محکم گره بزنیم.
بیعت: معنای لغوی بیعت، پیمان دوستی بستن و پیروی و اطاعت میباشد.
پس باید سه گام برای بیعت با امام زمان علیه السلام برداریم:
عهد: پیمان اولیه (پس از شناخت و آگاهی)
عقد: محکم کردن این پیمان (انجام رفتارهای لازم و شایسته)
بیعت: پذیرش اطاعت و فرمانبرداری خالصانه (مرتبهی اخلاص و پیروی خالصانه)
منبع : http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/InAwaitingOfSavior/Articles/2008/6/19/68630.html
لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7
سؤال: آیا انسانها در قیامت قادر به سخن گفتن می باشند؟ شرح دهید.
جواب:
((امام علی ـ علیه السلام ـ در پاسخ فردی که آیات قرآن را درباره سخن گفتن انسانها در قیامت تناقضآمیز پنداشته بود ـ چرا که در برخی از آیات آمده است که در روز قیامت به انسانها اجازه سخن گفتن داده نمیشود، و در آیات دیگر آمده است که آنان با یکدیگر سخن میگویند ـ فرمود: «در قیامت مواقف مختلفی وجود دارد، و اختلاف آیات مزبور ناظر به موقفهای مختلف قیامت است.»))
در آیاتی چند از قرآن کریم، خداوند اشارهاى به مسئله قیامت و اجتماع همه مردم در آن دادگاه بزرگ نموده است :
«یَوْمَ یَأْتِ لا تَکلَّمُ نَفْسٌ إِلا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شقِىُّ وَ سعِیدٌ * فَأَمَّا الَّذِینَ شقُوا فَفِى النَّارِ لهَُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَ شهِیقٌ * خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السمَوَات وَ الاَرْض إِلا مَا شاءَ رَبُّک إِنَّ رَبَّک فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ * وَ أَمَّا الَّذِینَ سعِدُوا فَفِى الجَْنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السمَوات وَ الاَرْض إِلا مَا شاءَ رَبُّک عَطاءً غَیرَ مجْذُوذٍ .(هود/ 105 – 108)
آن روز که(قیامت) فرا رسد هیچ کس جز به اجازه او سخن نمىگوید گروهى از آنها شقاوتمندند و گروهى سعادتمند (گروهى بدبختند و گروهى نیکبخت). اما آنها که شقاوتمند شدند در آتشند، و براى آنها زفیر و شهیق (نالههاى طولانى دم و بازدم) است. جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمین بر پاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد که پروردگارت هر چه را اراده کند انجام مىدهد. اما آنها که سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، مادام که آسمانها و زمین بر پاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى .
گاه چنین تصور مىشود که آیه اول دلیل بر سخن گفتن مردم در آن روز به اجازه پروردگار است؛ با آیاتى که مطلقاً نفى تکلم مىکند منافات دارد، مانند آیه 65 سوره یس: " الْیَوْمَ نخْتِمُ عَلى أَفْوَهِهِمْ وَ تُکلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کانُوا یَکْسِبُونَ"؛ امروز بر دهان آنها مُهر مىنهیم و به جاى آن، دستهایشان سخن مىگویند، و پاهایشان گواهى مىدهند به کارهائى که انجام دادهاند. و در آیه 35 سوره مرسلات مىخوانیم: "هَذَا یَوْمُ لا یَنطِقُونَ"؛ امروز روزى است که آنها سخن نمىگویند.
به همین دلیل بعضى از مفسران بزرگ معتقدند که اصولا در آن روز سخن گفتن مفهومى ندارد، چرا که سخن گفتن وسیلهاى است که ما به وسیله آن، درون اشخاص را مىفهمیم و اگر ما حسى داشتیم که از افکار هر کس مىتوانستیم به وسیله آن آگاه شویم هیچگاه نیازى به تکلم نبود، بنابراین در قیامت که کشف اسرار مىشود و همه چیز ظهور مىیاید اصولا تکلم معنى ندارد.
به بیانى دیگر، سراى آخرت سراى پاداش است، نه دار عمل، و به همین دلیل در آنجا خبرى از اختیار انسانى و سخن گفتن به میل و اراده خویش نیست، بلکه در آنجا تنها انسان است و اعمالش و آنچه به آن مربوط است. بنابراین اگر سخن هم بگوید همچون سخنان دنیا که از اختیار و اراده، براى کشف اسرار درون سرچشمه مىگیرد نیست، و هر چه بگوید یک نوع انعکاس و بازتاب از اعمال اوست اعمالى که در آنجا ظاهر و آشکار است .
بنابراین سخن گفتن در آن روز همانند تکلم در دنیا نیست که انسان بتواند به میل خود راست بگوید یا دروغ .
بهر حال آن روز، روز کشف حقائق اشیاء و بازگشت غیب به شهود است و شباهتى با این جهان ندارد.
ولى این برداشت از آیه فوق با ظاهر آیات دیگر قرآن چندان سازگار نیست چرا که قرآن گفتگوهاى زیادى از مؤمنان و مجرمان، پیشوایان و جبّاران و پیروان آنها، همچنین شیطان و فریبخوردگانش، و دوزخیان و بهشتیان نقل مىکند که نشان دهنده وجود سخنانى همانند سخنان این جهان است .
در اینجا یک علامت سوال بزرگ در فکر هر شنوندهاى ترسیم مىشود که این نابرابرى میان گناه و مجازات چگونه در کار خدا ممکن است؟ چگونه مىتوان پذیرفت که انسان تمام عمر خود را که حداکثر 80 یا 100 سال بوده کار خوب یا بد کرده است ولى میلیونها میلیون سال و بیشتر، پاداش و کیفر ببیند؟!
حتى از بعضى از آیات قرآن استفاده مىشود که پارهاى از گناهکاران در برابر بعضى از سئوالات، دروغ هم مىگویند. مثلا در سوره انعام آیه 22 - 24 مىخوانیم: "وَ یَوْمَ نحْشرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشرَکُوا أَیْنَ شرَکاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ * ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتهُمْ إِلا أَن قَالُوا وَ اللهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشرِکِینَ * انظرْ کَیْف کَذَبُوا عَلى أَنفُسِهِمْ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا کانُوا یَفْترُونَ"؛ آن روز که همه آنها را محشور مىکنیم به مشرکان مىگوئیم معبودهائى را که شریک خدا مىدانستید کجا هستند؟ پاسخ و عذر آنها جز این نیست که مىگویند به خدائى که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم، ببین چگونه به خودشان نیز دروغ مىگویند و آنچه را به دروغ شریک خدا مىپنداشتند از دست مىدهند.
لذا باید گفت مردم در آن روز مراحل مختلفى را مىپیمایند که هر مرحله ویژگیهائى دارد، در پارهاى از مراحل هیچگونه پرسش و سئوالى از آنها نمىشود و حتى مُهر بر دهانشان مىنهند، فقط اعضاى پیکرشان که آثار اعمال را در خود حفظ کردهاند با زبان بى زبانى سخن مىگویند، اما در مراحل دیگر قفل از زبانشان برداشته مىشود و به اذن خداوند به سخن مىآیند و به گناهان خود اعتراف مىکنند و خطاکاران یکدیگر را ملامت مىنمایند بلکه سعى دارند گناه خویش را بر گردن دیگرى نهند!
لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7