جواب سوالات تمامی مسابقات

سریع ترین مرکز پاسخگویی به سوالات تبیان و دیگر مسابقات

جواب سوالات تمامی مسابقات

سریع ترین مرکز پاسخگویی به سوالات تبیان و دیگر مسابقات

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 14شهریور ماه

سؤال: در تفسیر مخزن العرفان در ضمن داستانی، روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ذکر شده که چهار چیز غریب را معرفی نموده اند. آن موارد را بنویسید.

جواب:

 
1- مسجدی که میان طایفه‌ای باشد که در آنجا نماز نخوانند .

2- قرآنی که در خانه‌‌ای باشد و خوانده نشود .

3- عالمی که در میان جماعتی باشد و مردم دنبال او نروند و اخذ مسائل از وی ننمایند.

4- اسیری مسلمان که در میان کفار باشد.

 
لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 7 شهریور ماه

سؤال: واقفیه چه گروهی هستند؟

جواب:

فرقه واقفیه قائل به مهدویت امام موسی کاظم(علیه‌السلام) (شهادت 183هـ.) هستند وبر آن حضرت متوقف شدند و در انتظار او نشستند. البته مقصود آنان از مهدی، مفهوم نجات‏بخش آن بود؛ که وانمود کردند او نمرده و ظهور خواهد کرد.

این گروه از واقفیه را «ممطوریه» و «موسویه» هم گفته‏اند. اینان امام هشتم(علیه‌السلام) را وکیل پدر می‏دانستند، نه جانشین او. ممطوره لقبی است منفی و زشت؛ که پیروان امام هشتم(علیه‌السلام) به این گروه دادند. «ما انتم اِلاّ کِلابٌ ممطورَةُ. شما چیزی جز سگ‏های باران خورده نیستید.».

همچنین فرقه بشیریّه، که منسوب به محمدبن بشیر از موالی بنی اسد و از اصحاب امام موسی کاظم(علیه‌السلام) بود و در زمان امام بر آن حضرت دروغ‏های فراوانی می‏بست، پس از شهادت امام موسی کاظم(علیه‌السلام) قائل به توقف شدند؛ که امام وفات نیافته و تا چندی در بین مردم زندگی می‏کرده و برای اهل نور به صورت نور و برای اهل ظلمت به صورت ظلمت خود را نشان می‏داده است. یاران شبیر معتقد بودند که امام موسی کاظم(علیه‌السلام) همان مهدی قائم است و نمرده و فقط غایب شده است

در مجموع عقیده واقفیه و بشیریه درست نیست؛ چون مسلّم است که حضرت هم مانند اجداد خود از دنیا رفته‏اند. شهادت امام کاظم(علیه‌السلام) به قدری مشهور است، که مرگ هیچ یک از پدران عالی‏قدرش بدان شهرت نرسیده؛ چون به امر هارون الرشید جنازه مبارکش را به قضات و شهود نشان دادند؛ تا گواهی دهند که حضرت به مرگ طبیعی مرده است. سپس جنازه را بر سر جسر (پل) بغداد نهادند؛ تا همگان ببینند.

منبع : http://www.tebyan.com/index.aspx?pid=68179&KEYWORD=+%22%d9%88%d8%a7%d9%82%d9%81%db%8c%d9%87%22

لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه31 مرداد ماه

سؤال: شأن نزول آیات 95 الی 97 سوره نحل چیست؟

 

جواب:

 

قسم دروغ خطرناک است

مرحوم طبْرِسى، از ابن عباس نقل مى‌کند که مردى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله ‏رسید و عرض کرد: اى رسول خدا! همسایه‌اى به نام اِمرِوُء القیس دارم که قسمتى از ‏زمین مرا غضب کرده است و مردم گواه صدق‎ ‎منند، ولى چون براى او احترام بیشترى ‏قایلند، حاضر به حمایت من نیستند‎.

پیامبر‎ ‎صلى الله علیه و آله امروء القیس را خواست و از او در این‌باره سؤال کرد.‏

او در‎ ‎پاسخ همه چیز را انکار کرد. پیامبر به او پیشنهاد سوگند کرد‎ ‎ولى شاکى عرض کرد: ‏یا رسول الله ! او مرد بى‌بند و بارى است و برایش هیچ مانعى‏‎ ‎ندارد که سوگند دروغ یاد ‏کند‎.

پیامبر فرمود: به هر حال چاره‌اى‎ ‎نیست، یا باید شهود بیاورى و یا باید ‏تسلیم سوگند او شوى. ‏

به هنگامى که امروء‎ ‎القیس برخواست تا سوگند یاد کند، پیامبر صلى الله علیه و آله به او ‏مهلت داد و‎ ‎فرمود: عجله‌ای نیست! در این باره بیندیش و بعداً سوگند یاد کن‎.

بعد از رفتن آنان، خداوند پیامبر را نجوا کرد و  آیه نازل شد که: ‏

 

وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِیلاً إِنَّمَا عِندَ اللّهِ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏

 

مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ 

 

پیمان خدا را به بهایی اندک مفروشید زیرا ، اگر بدانید ، آنچه در نزد خداست برایتان بهتر ‏است.‏

 

آنچه نزد شماست فنا می شود و آنچه نزد خداست باقی می ماند و آنان را که، ‏شکیبایی ورزیدند پاداشی بهتر از کردارشان خواهیم داد.‏

 

بعد از مدتی که دوباره آنان برای رسیدگی به دعوایشان آمدند، هنگامى که پیامبر صلى ‏الله علیه و‎ ‎آله این آیات را که آنها را از سوگند دروغ و عواقب آن بر حذر می‌داشت براى ‏آنها خواند کلام خداوند بر دل امروء القیس اثر نهاد و او را به زبان آورد که: حق است . آن ‏چه نزد من است سر انجام‎ ‎فانى مى‌شود و این مرد راست مى‌گوید. من قسمتى از ‏زمین او را غصب کرده‌ام ولى نمى‌دانم چه مقدار بوده است.‏

 

اکنون که چنین است هر مقدار مى‌خواهد (و مى داند حق اوست)‏‎ ‎بر گیرد و معادل آن ‏هم، به خاطر استفاده‌اى که در این مدت از زمین او کرده‌ام بعنوان غرامت بردارد‏‎ .

 

در این هنگام، سومین آیه نازل شد که: ‏

 

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ ‏مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ

 

هر زن و مردی که کاری نیکو انجام دهد ، اگر ایمان آورده باشد زندگی خوش و پاکیزه ای ‏بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد.

 

و به امروا القیس و تمام کسانى که عمل صالح توأم با ایمان‏‎ ‎دارند، بشارت حیات طیب ‏داد‎.

 

این آیات، آیه‌های 95 تا 97 سوره‌ی نحل است

 

منبع : http://tebyan.net/index.aspx?pid=53688&KEYWORD=+%22%d9%86%d8%ad%d9%84%22

لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه25 مرداد ماه

سؤال: تفسیر صافی اثر کیست؟ این مفسر چند تفسیر و با چه عنوانی دارد؟ مقدمات دوم و هفتم تفسیر صافی را توضیح دهید.

 

جواب:

تفسیر صافی ار اثرات ارزنده ملا محسن فیض کاشانی می باشد و این مفسر بزرگ  درارا ی تفاسیر زیر می باشد :

1. تفسیر صافی: از کتب معتبر در تفسیر قرآن است. فیض این تفسیر را در سال 1075 ق با مطالعه اکثر تفاسیر قرآن (از سنی و شیعه ) نوشته و در ضمن بیان آیات، روایات معتبر و مستند شیعه را گردآورده است.

2. تفسیر اصفی: این تفسیر تلخیص صافی است که در سال 1077 ق نوشته شده است.

3. تفسیر مصفی: برگزیده مطالب تفسیری "تفسیر اصفی " می‌باشد..

مقدمه دوم ، درباره علم اهل بیت نسبت به قرآن است که در آن ، به بیان نکاتى توجه شده است ؛ از جمله اینکه امامان معصوم (علیهم السلام ) تفسیر همه آیات را مى دانند و به

ظاهر و باطن قرآن کاملا آگاهند

مقدمه هفتم ، در بیان اینکه قرآن تبیان و روشنگر همه چیز است و اصل و اساس معارف دینى و قواعد احکام شرعى در آن آمده است ؛.

منبع : http://tebyan.net/index.aspx?pid=626&KEYWORD=+%22%d8%aa%d9%81%d8%b3%db%8c%d8%b1+%d8%b5%d8%a7%d9%81%db%8c%22

لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه17مرداد ماه

سؤال: آثار غیبت و تاثیر آن را بر روابط انسان ذکر نمایید.

جواب در ادامه مطلب؛

ادامه مطلب ...

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه10 مرداد ماه 87

سؤال: چرا گاهی کسی که گناهش چند لحظه بیشتر طول نکشیده باید تا ابد مجازات شده و در جهنم باقی بماند؟ این نابرابری از چیست؟ برای یافتن به بخش دین و اندیشه مراجعه کنید

جواب :

 نابرابری گناه و مجازات؟!در اینجا یک علامت سوال بزرگ در فکر هر شنونده‎اىن ترسیم مىشود که این نابرابرى میان گناه و مجازات چگونه در کار خدا ممکن است؟ چگونه مى‎توان پذیرفت که انسان تمام عمر خود را که حداکثر 80 یا 100 سال بوده کار خوب یا بد کرده است ولى میلیون‎ها میلیون سال و بیشتر، پاداش و کیفر ببیند؟!


البته این مطلب در مورد پاداش چندان مهم نیست، زیرا بخشش و پاداش هر چه بیشتر باشد نشانه فضل و کرم پاداش دهنده است، بنابراین جاى ایراد و خرده‎گیرى نیست .
اما در مورد کار بد و گناه و ظلم و کفر این سؤال هست که چگونه عذاب جاودانه در برابر گناه محدود با اصل عدالت خدا سازگار است؟


کسى که دوران طغیان و سرکشى و تجاوزش حداکثر از یکصد سال تجاوز نمى‎کند چرا همیشه باید در آتش ‍ و مجازات شکنجه ببیند؟!
آیا عدالت ایجاب نمى‎کند که یک نوع تعادل در اینجا برقرار گردد و مثلا صد سال (به اندازه اعمال خلافش) کیفر ببیند؟!
پیچیدگى پاسخ این اشکال سبب شده که بعضى به فکر توجیه آیات خلود بیفتند و آنها را طورى تفسیر کنند که مجازات جاودان که به عقیده آنها بر خلاف اصل عدالت است از آن استفاده نشود.


براى توضیح این بحث باید به سه اصل توجه کرد:


1- مجازات ابدى و جاویدان. این نوع مجازات منحصر به کسانى است که تمام روزنه‎هاى نجات را به روى خود بسته‎اند و عالماً، عامداً غرق در فساد و تباهى و کفر و نفاق گشته‎اند، سایه شوم گناه تمام قلب و جان آنها را پوشانیده، و در حقیقت به رنگ گناه و کفر در آمده‎اند همانگونه که در سوره بقره آیه 81 مى‎خوانیم: " بَلى مَن کَسب سیِّئَةً وَ أَحَطت بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولَئک أَصحَب النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛ آرى کسى که مرتکب گناهى گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه کند، چنان کسى اهل دوزخ است و جاودانه در آن خواهد ماند.


2- این اشتباه است که بعضى خیال مى‎کنند که مدت و زمان کیفر باید به اندازه مدت و زمان گناه باشد، زیرا رابطه میان گناه و کیفر رابطه زمانى نیست بلکه رابطه کیفى است یعنى مقدار زمان مجازات تناسب با کیفیت گناه دارد نه مقدار زمان آن. مثلا کسى ممکن است در یک لحظه دست به قتل نفس بزند و طبق پاره‎اى از قوانین محکوم به زندان ابد گردد، در اینجا مى‎بینیم زمان گناه تنها یک لحظه بوده در حالى که مجازات آن گاهى 80 سال زندان خواهد بود. بنابراین آنچه مطرح است کیفیت است نه کمّیت گناه از نظر زمان .


3- گفتیم مجازات‎ها و کیفرهاى رستاخیز بیشتر جنبه اثر طبیعى عمل و خاصیت گناه دارد و به عبارت روشن‎تر، رنج‎ها و دردها و ناراحتی‎هائى که گناهکاران در جهان دیگر مى‎کشند اثر و نتیجه اعمال خود آنها است که دامانشان را فرا مى‎گیرد در سوره یس، 54 مى‎خوانیم: "فَالْیَوْمَ لا تُظلَمُ نَفْسٌ شیْئاً وَ لا تجْزَوْنَ إِلا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ امروز (روز رستاخیز) به هیچ کس ستم نمى‎شود و جز اعمال خود شما جزائى براى شما نیست!


و در سوره جاثیه،33 می‎فرماید: "وَ بَدَا لهَُمْ سیِّئَات مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بهِم مَّا کانُوا بِهِ یَستهْزِءُونَ"؛ اعمال بد آنها در برابر آنان آشکار مى‎گردد و آنچه را به باد مسخره مى‎گرفتند بر آنها وارد مى‎گردد.


و در بخشی از آیه 84 سوره قصص می‎فرماید:"... فَلا یجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السیِّئَاتِ إِلا مَا کانُوا یَعْمَلُونَ"؛ به آنها که کار بد انجام دادند جزائى جز اعمال آنها داده نمى‎شود.
پس از ذکر این مقدمات سه‎گانه حال باید جواب را دریابیم.
فرض کنید کسى بر اثر مصرف کردن پى در پى مشروبات الکلى در مدت یک هفته گرفتار زخم معده شدید شود. چندان که مجبور باشد تا آخر عمر با این درد بسازد و رنج برد، آیا این برابرى میان عمل بد و نتیجه آن بر خلاف عدالت است؟ حال اگر عمر این انسان به جاى 80 سال، یکهزار سال و یا یک میلیون سال باشد؛ باید به خاطر یک هفته هوسرانى یک میلیون سال رنج ببرد آیا این بر خلاف اصل عدالت است در حالى که قبلا وجود این خطر در میگسارى به او اعلام شده، و عاقبت آن نیز براى او توضیح داده شده است .


و نیز فرض کنید کسى دستورات و مقررات رانندگى را که به کار بستن آنها مسلماً به نفع عموم و موجب کاهش  تصادف و ناراحتی‎هاى ناشى از آن است، به دست فراموشى بسپارد و به اخطارهاى مکرر دوستان عاقل گوش فرا ندهد و حادثه در یک لحظه کوتاه به سراغ او بیاید و چشم یا دست و پاى خود را در حادثه از دست بدهد، و به دنبال آن ناچار شود سالیان دراز رنج نابینائى و بی‎دست و پائى را تحمل کند آیا این پدیده، هیچگونه منافاتى با اصل عدالت پروردگار دارد؟!


آیا این امور که همه از آثار اعمال است هیچگونه منافاتى با اصل عدالت دارد، در حالى که مساوات و برابرى در میان کمّیت این عمل و نتیجه آن موجود نیست؟
پس نتیجه مى‎گیریم:


هنگامى که پاداش و کیفر، نتیجه و اثر خود عمل آدمى باشد مسئله مساوات و برابرى از نظر کمّیت و کیفیت مطرح نخواهد بود. اى بسا عمل به ظاهر کوچکى(از نظر کمّی) که اثرش یک عمر محرومیت و شکنجه و ناراحتى است و اى بسا کار ظاهراً کوچکى(از نظر کمّی) که سرچشمه خیرات و برکات براى یک عمر خواهد بود. بنابراین هنگامى که گناه و کفر و طغیان و سرکشى سراسر وجود انسانى را احاطه کرد و تمام بال و پرهاى روح و جان او در آتش بیدادگرى و نفاق سوخت چه جاى تعجب که در سراى دیگر براى همیشه از نعمت پرواز در آسمان بهشت محروم گردد و همواره گرفتار درد و رنج این محرومیت بزرگ باشد.آیا به او اعلام نکردند، و او را از این خطر بزرگ آگاه نساختند؟!
آرى ... پیامبران الهى از یک سو، و فرمان خِرد از سوى دیگر، به او آگاهى لازم را دادند. آیا بدون توجه و اختیار دست به چنان کارى زد و چنان سرنوشتى پیدا کرد؟ نه، از روى علم و عمد و اختیار بود.آیا جز خودش و نتیجه مستقیم اعمالش این سرنوشت را براى او فراهم ساخت؟ نه، هر چه بود از آثار کار خود او بود.بنابراین نه جاى شکایتى باقى است و نه ایراد و اشکال به کسى، و نه منافاتى با قانون عدالت پروردگار دارد.


منبع : http://tebyan.net/index.aspx?pid=68421&KEYWORD=+%22%da%af%d9%86%d8%a7%d9%87%22


لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

 

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 3 مرداد ماه 87

سؤال: با توجه به زیارت امام زمان (عج): "اللهم بلّغ مولای صاحب الزمان صلوات الله علیه" سه مرحله ذکر شده برای بیعت با ایشان را توضیح دهید.

جواب:

یکی از زیارات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با این الفاظ آغاز می‌شود: "اللّهمَ بَلِّغ مَولایَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلواتُ اللهِ عَلَیه ..." که سفارش شده هر روز صبح با این زیارت حضرت را یاد کنیم .

در فرازی از این زیارت می‌خوانیم: "اللّهمَ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی هذا الیَومِ وَ فِی کُلِّ یَومٍ، ‌عَهداً و عَقداً و بَیعَةً فی رَقَبَتی"؛‌ خدایا من باز تجدید می‌کنم عهد و عقد و بیعتی را که از آن حضرت بر گردن جان من است.

در این فراز سه لفظ عهد، عقد و بیعت ذکر شده است که در نگاه اول به ذهن می‌رسد که هر سه لفظ یک معنا دارند. برای درک بهتر این مفاهیم،‌ معانی آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

عهد: معنای لغوی عهد یعنی شناسایی امری و پیمان بستن. پس در وهله اول باید امام و وظایفمان را نسبت به ایشان شناسایی کنیم و پیمان ببندیم.

عقد: معنای لغوی عقد استوار کردن پیمان و گره بستن آن است. یعنی پس از این که مرحله عهد یعنی شناخت را طی نمودیم و پیمان بستیم باید نسبت به آن پیمان استوار باشیم و محکم گره بزنیم.

بیعت: معنای لغوی بیعت، پیمان دوستی بستن و پیروی و اطاعت می‌باشد. 

پس باید سه گام برای بیعت با امام زمان علیه السلام برداریم:

عهد: پیمان اولیه (پس از شناخت و آگاهی)

عقد: محکم کردن این پیمان (انجام رفتارهای لازم و شایسته)

بیعت: پذیرش اطاعت و فرمانبرداری خالصانه (مرتبه‌ی اخلاص و پیروی خالصانه)

 

منبع : http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/InAwaitingOfSavior/Articles/2008/6/19/68630.html

 

لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 27 تیر ماه 87

سؤال: آیا انسانها در قیامت قادر به سخن گفتن می باشند؟ شرح دهید.

 

جواب:

((امام علی ـ علیه السلام ـ در پاسخ فردی که آیات قرآن را درباره سخن گفتن انسانها در قیامت تناقض‎آمیز پنداشته بود ـ چرا که در برخی از آیات آمده است که در روز قیامت به انسانها اجازه سخن گفتن داده نمی‎شود، و در آیات دیگر آمده است که آنان با یکدیگر سخن می‎گویند ـ فرمود: «در قیامت مواقف مختلفی وجود دارد، و اختلاف آیات مزبور ناظر به موقف‎های مختلف قیامت است.»))

در آیاتی چند از قرآن کریم، خداوند اشاره‎اى به مسئله قیامت و اجتماع همه مردم در آن دادگاه بزرگ نموده است :

«یَوْمَ یَأْتِ لا تَکلَّمُ نَفْسٌ إِلا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شقِىُّ وَ سعِیدٌ * فَأَمَّا الَّذِینَ شقُوا فَفِى النَّارِ لهَُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَ شهِیقٌ * خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السمَوَات وَ الاَرْض إِلا مَا شاءَ رَبُّک إِنَّ رَبَّک فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ * وَ أَمَّا الَّذِینَ سعِدُوا فَفِى الجَْنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السمَوات وَ الاَرْض إِلا مَا شاءَ رَبُّک عَطاءً غَیرَ مجْذُوذٍ .(هود/ 105 – 108)

آن روز که(قیامت) فرا رسد هیچ کس جز به اجازه او سخن نمى‎گوید گروهى از آنها شقاوتمندند و گروهى سعادتمند (گروهى بدبختند و گروهى نیکبخت). اما آنها که شقاوتمند شدند در آتشند، و براى آنها زفیر و شهیق (ناله‎هاى طولانى دم و بازدم) است. جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمان‎ها و زمین بر پاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد که پروردگارت هر چه را اراده کند انجام مى‎دهد. اما آنها که سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، مادام که آسمان‎ها و زمین بر پاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى .

گاه چنین تصور مى‎شود که آیه اول دلیل بر سخن گفتن مردم در آن روز به اجازه پروردگار است؛ با آیاتى که مطلقاً نفى تکلم مى‎کند منافات دارد، مانند آیه 65 سوره یس: " الْیَوْمَ نخْتِمُ عَلى أَفْوَهِهِمْ وَ تُکلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کانُوا یَکْسِبُونَ"؛ امروز بر دهان آنها مُهر مى‎نهیم و به جاى آن، دست‎هایشان سخن مى‎گویند، و پاهایشان گواهى مى‎دهند به کارهائى که انجام داده‎اند. و در آیه 35 سوره مرسلات مى‎خوانیم: "هَذَا یَوْمُ لا یَنطِقُونَ"؛ امروز روزى است که آنها سخن نمى‎گویند.

به همین دلیل بعضى از مفسران بزرگ معتقدند که اصولا در آن روز سخن گفتن مفهومى ندارد، چرا که سخن گفتن وسیله‎اى است که ما به وسیله آن، درون اشخاص را مى‎فهمیم و اگر ما حسى داشتیم که از افکار هر کس مى‎توانستیم به وسیله آن آگاه شویم هیچگاه نیازى به تکلم نبود، بنابراین در قیامت که کشف اسرار مى‎شود و همه چیز ظهور مى‎یاید اصولا تکلم معنى ندارد.

به بیانى دیگر، سراى آخرت سراى پاداش است، نه دار عمل، و به همین دلیل در آنجا خبرى از اختیار انسانى و سخن گفتن به میل و اراده خویش نیست، بلکه در آنجا تنها انسان است و اعمالش و آنچه به آن مربوط است. بنابراین اگر سخن هم بگوید همچون سخنان دنیا که از اختیار و اراده، براى کشف اسرار درون سرچشمه مى‎گیرد نیست، و هر چه بگوید یک نوع انعکاس و بازتاب از اعمال اوست اعمالى که در آنجا ظاهر و آشکار است .

بنابراین سخن گفتن در آن روز همانند تکلم در دنیا نیست که انسان بتواند به میل خود راست بگوید یا دروغ .

بهر حال آن روز، روز کشف حقائق اشیاء و بازگشت غیب به شهود است و شباهتى با این جهان ندارد.

ولى این برداشت از آیه فوق با ظاهر آیات دیگر قرآن چندان سازگار نیست چرا که قرآن گفتگوهاى زیادى از مؤمنان و مجرمان، پیشوایان و جبّاران و پیروان آنها، همچنین شیطان و فریب‎خوردگانش، و دوزخیان و بهشتیان نقل مى‎کند که نشان دهنده وجود سخنانى همانند سخنان این جهان است .

در اینجا یک علامت سوال بزرگ در فکر هر شنونده‎اى ترسیم مى‎شود که این نابرابرى میان گناه و مجازات چگونه در کار خدا ممکن است؟ چگونه مى‎توان پذیرفت که انسان تمام عمر خود را که حداکثر 80 یا 100 سال بوده کار خوب یا بد کرده است ولى میلیون‎ها میلیون سال و بیشتر، پاداش و کیفر ببیند؟!

حتى از بعضى از آیات قرآن استفاده مى‎شود که پاره‎اى از گناهکاران در برابر بعضى از سئوالات، دروغ هم مى‎گویند. مثلا در سوره انعام آیه 22 - 24 مى‎خوانیم: "وَ یَوْمَ نحْشرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشرَکُوا أَیْنَ شرَکاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ * ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتهُمْ إِلا أَن قَالُوا وَ اللهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشرِکِینَ * انظرْ کَیْف کَذَبُوا عَلى أَنفُسِهِمْ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا کانُوا یَفْترُونَ"؛ آن روز که همه آنها را محشور مى‎کنیم به مشرکان مى‎گوئیم معبودهائى را که شریک خدا مى‎دانستید کجا هستند؟ پاسخ و عذر آنها جز این نیست که مى‎گویند به خدائى که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم، ببین چگونه به خودشان نیز دروغ مى‎گویند و آنچه را به دروغ شریک خدا مى‎پنداشتند از دست مى‎دهند.

لذا باید گفت مردم در آن روز مراحل مختلفى را مى‎پیمایند که هر مرحله ویژگی‎هائى دارد، در پاره‎اى از مراحل هیچگونه پرسش و سئوالى از آنها نمى‎شود و حتى مُهر بر دهانشان مى‎نهند، فقط اعضاى پیکرشان که آثار اعمال را در خود حفظ کرده‎اند با زبان بى زبانى سخن مى‎گویند، اما در مراحل دیگر قفل از زبانشان برداشته مى‎شود و به اذن خداوند به سخن مى‎آیند و به گناهان خود اعتراف مى‎کنند و خطاکاران یکدیگر را ملامت مى‎نمایند بلکه سعى دارند گناه خویش را بر گردن دیگرى نهند!

لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 20تیر ماه

سؤال: مستر همفر چه اموری را به عنوان بهترین راه تسلیم دنیای اسلام در برابر استعمار می دانست؟ برای یافتن پاسخ به بخش دین و اندیشه مراجعه کنید

جواب:

مستر همفر 280 سال پیش در آغاز حرکت استعمار دنیا در توصیه‌ای اکید و سفارشی جدی به برنامه‌ریزان سیاسی لندن، تکثیر رساله‌ها و کتاب‌های ویژه و هم‌چنین توسعه و ترویج دیرها و کنیسه‌ها و خانقاه‌ها برای گوشه‌گیر و رویگردان نمودن مسلمانان از دنیا و مظاهر اجتماعی، را یکی از بهترین راه‌های تسلیم و انقیاد و بردگی دنیای اسلام در برابر استعمار و دور شدن از جهاد و مبارزه با ظلم عنوان نموده بود.


منبع : http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/QuranicArticles/2008/6/16/68421.html

لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 13 تیر ماه

سؤال: آیا شقاوت و سعادت اموری ذاتی، اجباری و از پیش تعیین شده هستند؟

جواب:

خیر . سعادت و شقاوت امری اکتسابی است :

«یوم لاتکلم نفس الا بإذنه فمنهم شقی و سعید* فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق* خالدین فیها مادامت السموات و الارض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید* و اما الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها مادامت السموات و الارض الا ماشاء ربک عطاء غیر مجذوذ»

خواسته اند تا خوشبختی و بدبختی را امری ذاتی قلمداد کنند. این در حالی است که نه تنها از آیه فوق چنین برداشتی ممکن نیست، بلکه به وضوح ثابت می کند که سعادت و شقاوت امری اکتسابی است. خداوند می فرماید: « اما الاشقیا و اما السعدا» و مانند آن و از این جا روشن می شود آن چه در تفسیر فخر رازی آمده است که:

«در آیات، خداوند از هم اکنون حکم کرده که گروهی در قیامت سعادتمند و گروهی شقاوتمندند. و کسانی را که خداوند محکوم به چنین حکمی کرده و می داند سرانجام در قیامت سعید یا شقی (خوشبخت و بدبخت) خواهند بود، محال است تغییر کند و الا لازم می آید که خبر دادن خداوند کذب و عملش جهل شود و این محال است».

برداشتی بی اساس می باشد. همان طور که بیان شد اگر انسان ها افکاری که از نوع دلایل فکری نیست بر خود تحمیل نکنند، مفهوم آیه روشن است؛ کسانی که به اراده و خواست خود در راه سعادت پی نهاده اند، در قیامت در سایه اعمال خود سعادتمند هستند و کسانی که راه شقاوت را برگزیده اند در سایه اعمال خود شقاوتمندند.

و اگر بپذیریم که خوشبختی و بدبختی ذاتی است و بدون اختیار و اراده به نیکی ها و بدی ها کشیده می شویم، تعلیم و تربیت لغو و بیهوده خواهد بود. آمدن پیامبران و نزول کتب آسمانی و نصیحت و تشویق و توبیخ و سرزنش و مؤاخذه و بالاخره جزا و پاداش همگی یا بی فایده است و یا ظالمانه.

آنهایی که مردم را در انجام خوب و بد مجبور می دانند خواه این جبر، جبر الهی یا جبر طبیعی، یا جبر اقتصادی و یا جبر محیط بدانند تنها به هنگام سخت گفتن و یا مطالعه از این مسلک طرفداری می کنند ولی در عمل حتی خودشان هرگز چنین عقیده ای ندارند، به همین دلیل است که اگر به حقوق آنها تجاوزی شود، متجاوز را مستحق توبیخ، ملامت، محاکمه و مجازات می دانند و هرگز حاضر نیستند به عنوان اینکه او مجبور به انجام این کار است، از وی صرفنظر کنند. به هر حال هیچ جبری مسلکی را نمی یابیم که در عمل روزانه به این عقیده خود پایبند باشد، بلکه برخوردش با تمام انسان ها برخورد با افراد آزاد، مسئول و مختار است.

آیه 73 سوره احزاب استفاده مى شود که هدف یا نتیجه این عرضه امانت همان آزمایش انسان ها و تمییز منافقان و مشرکان از مؤمنان و به دنبال آن، شقاوت و سعادت انسان ها بر اساس اختیار و در نهایت، معذّب شدن گروه اول و مغفرت و بخشش مؤمنان است.

این آیه سراسر مدح مقام انسان است و بیان کرامت او: (و لقَد کرّمنا بنى آدم.) (اسراء: 70) البته این کرامت براى نوع انسان به صورت بالقوّه و استعدادى قرار داده شده است و برخى این استعداد را شکوفا کرده، به کمال مى رسانند و برخى نیز ظلوم و جهول بوده، به اسفل سافلین سقوط مى کنند. این دو آیه ناظر به معناى دیگرى از قرآن مى باشد. آیاتى همچون (لَقد خلَقنا الانسانَ فی اَحسنِ تقویم ثُمَّ ردَدناهُ اسفلَ سافلینَ الاّ الّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصالحاتِ فَلَهُم اجرٌ غَیر ممنون.)(تین: 5ـ7)



لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 6 تیر ماه

سؤال: نشانه های شقاوت را با استناد به روایتی از پیامبر اکرم بیان کنید. (برای یافتن پاسخ به بخش دین و اندیشه مراجعه کنید)

جواب:

روایتی از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که:

از نشانه‎هاى شقاوت آنست که هرگز قطره اشکى از چشم انسان نریزد، و نیز از علامات آن سنگ‎دلى، و حرص شدید در تحصیل روزى، و اصرار بر گناه است ..


منبع : http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/QuranicArticles/2008/6/16/68421.html

لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 30 خرداد ماه

سؤال: فرق بین عدل و قسط چیست؟.

جواب:

نقطه مقابل عدل، ظلم است نه جور، و قسط نقطه مقابل جور است. فرق بین عدل و قسط این است که عدالت یعنى حقّ دیگرى گرفته نشود و قسط این است که بین افراد تبعیض نشود، پس ظلم به نفع خویشتن گرفتن و جور حقّ کسى را به دیگرى دادن است. و یا به عبارتی دیگر:

فرق بین عدل و قسط این است که عدالت یعنى حقّ دیگرى گرفته نشود و قسط این است که بین افراد تبعیض نشود، پس ظلم به نفع خویشتن گرفتن و جور حقّ کسى را به دیگرى دادن است. به عنوان مثال، یک وقت خانه کسی را براى خودم مى‌گیرم، که این ظلم است و یک وقت خانه او را مى‌گیرم و به دیگرى مى‌دهم که این جوراست. نقطه مقابل این است که خانه کسی را نمى‌گیرم براى خودم که این عدل است و اگر به کسى هم ندهم این قسط است، پس قسط عدم تبعیض و عدل عدم ظلم است



منبع : http://www.tebyan.net/religion_thoughts/inawaitingofsavior/articles/۲۰۰۸/۶/۳/۶۷۸۶۹.html

لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 23 خرداد ماه

سؤال: فرقه هاشمیه (که معتقد به امامت فرزند محمد بن حنفیه هستند )توسط چه کسانی بنا نهاده شد؟ به طور مختصر درباره این فرقه و سرگذشت آن توضیح دهید. برای یافتن پاسخ به مقالات قسمت «در انتظار یار» در بخش «دین و اندیشه» مراجعه کنید.

جواب:

این فرقه توسط اصحاب « ابوهاشم عبدالله ‏بن محمدبن حنفیه » بنا نهاده شد که بعد از محمد حنفیه به امامت پسرش «عبدالله‏» معتقد شدند - آنها اعتقاد داشتند پسر محمد حنفیه امام است و بعد از او ابوهاشم مهدى است و نمرده و حتى مى‏تواند مردگان را هم زنده کند. وى فرد با نفوذ و مرد شجاعى بوده و قیام‏هاى مخفیانه‏اى علیه بنى‏امیه داشته است؛ البته با انگیزه سیاسى، نه مذهبى و در زمان سلیمان‏بن عبدالملک مى‏زیست. حاکم اموى چون نفوذ شخصیت ابوهاشم را دید، او را به دمشق فرا خواند و در راه شیرى زهرآلود به او دادند؛ که بر اثر همین زهر از پاى درآمد. برخى مرگ او را باور نداشتند و قائل به غیبت و مهدویت او شدند. البته مهدویت ابوهاشم از ساخته‏هاى عباسیان مى‏باشد. عباسیان با جعل این فرقه توانستند با مطرح کردن دروغین وصیت ابوهاشم به یکى از سران بنى‏عباس حق حکومت را از آل على(ع) به خود منتقل سازند. و بدین وسیله مردم را به تبعیت از خود فرا خواندند. آنها می گفتند که محمد حنفیه همان مهدى موعود است و از مکه معظمه ظهور خواهد کرد. آنها مى‏گویند: هر روز بامدادان و شامگاهان، اشترانى به خدمت محمد حنفیه مى‏آیند و ایشان از شیر و گوشت آنها استفاده مى‏کند - هاشمیه پس از فوت ابوهاشم به گروهکهاى مختلفى چون: «مختاریه‏»، «حارثیه‏»، «روندیه‏»، «بیانیه‏» و غیر آنها منشعب شدند - این گروه که بعد از سال 60 هجرى پیدا شدند در قرن سوم هجرى از بین رفتند و اکنون نام و نشانى از خود برجاى نگذاشتند.

منبع : http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts
/InAwaitingOfSavior/Articles/2008/1/31/60113.html


لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 16 خرداد ماه

سؤال: با توجه به روایات روز محشر حضرت زهرا علیها السلام چه زمان و چگونه سر از قبر بر می دارند؟

جواب:

حضرت فاطمه علیهاالسلام هر چند مقام برترى دارد، ولى او نیز همانند دیگران این مسیر را مى‏پیماید و پس از عالم برزخ به محشر مى‏آید و در پیشگاه خداوند، مقام او بر دیگران ثابت مى‏شود.

حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند : روزى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله براى دیدار فاطمه علیهاالسلام به خانه‏ ما آمد، ولى دخترش را بسیار محزون دید. از او پرسید چرا این گونه غمگینى؟ در جواب گفت: پدر جان! به یاد عالم محشر افتادم که مردم در آن حال عریان خواهند بود. (ذکرت المحشر و وقوف الناس عراه...)

رسول گرامى فرمودند: نگران مباش، پس از آن که من، على و ابراهیم خلیل علیه‏السلام سر از قبر برمى‏داریم آنگاه خداوند جبرئیل را با هفتاد هزار ملک به سراغ تو مى‏فرستند، سپس اسرافیل در حالى که با سه پارچه زیبا از نور در اختیار دارد، کنار تو مى‏آید و تو را از قبر بیرون مى‏نماید، در حالى که بدنت پوشیده است...

آنگاه با عزت و احترام بى‏نظیر هفتاد هزار فرشته تسبیح گویان تو را وارد محشر مى‏کنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالت مى‏آیند. در این هنگام مریم (دختر عمران)، خدیجه (دختر خویلد)، حوا (زن آدم)، آسیه، (دختر مزاحم) هر کدام با صفوف ملائکه اطراف تو را مى‏گیرند و تو را بر روى منبرى از نور مى‏نشانند. در این هنگام جبرئیل به حضور تو مى‏رسد و مى‏گوید: هر حاجتى دارى بگو و تو مى‏گویى: خدایا! حسن و حسینم را مى‏خواهم.

در آن ساعت حسینت را مى‏بینى که با بدن خون آلود به محشر مى‏آید و از خدا مى‏خواهد که قاتلان وى را به کیفر رساند، بلافاصله خداوند به خشم آمده و از خشم او ملائکه نیز به خشم آیند و شعله‏هاى جهنم زبانه مى‏کشد و قاتلان حسین و دشمنان او بر درون آتش افکنده مى‏شوند.

منبع : http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts
/Articles/TheInfallibles/HazartZahra/2008/5/18/66699.html

لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7

جواب سؤال آدینه تبیان پنجشنبه 9 خرداد ماه

سؤال: براساس روایاتی از شیعه و سنی حضرت زهرا علیها السلام چگونه وارد محشر می شوند؟

جواب:

در احادیث معتبر از طریق شیعه و سنی آمده است که در روز رستاخیر حضرت فاطمه علیهاالسلام را به ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشتى سوار مى‏کنند و ملائکه اطراف او را مى‏گیرند، جبرئیل از طرف راست، میکائیل از طرف چپ، امیرالمؤمنین پیشاپیش، امام حسن و امام حسین نیز از پشت سر، ایشان را همراهى مى‏کنند، و با تمام عظمت و جلالت وى را به محشر مى‏آورند، تا جایى که خلایق از دیدن ایشان سرهاى خود را پایین می‎اندازند و چشم‎هایشان را می‎بندند، تا فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله عبور کند.

مردم محشر با شنیدن این پیام که از سوى عرش خدا صادر مى‏گردد، همگى سرهاى خود را پایین مى‏اندازند و چشم‎هایشان را مى‏بندند و فاطمه علیهاالسلام از روى پل صراط عبور مى‏کند و در کنار بهشت قرار مى‏گیرد. سپس با عزت و احترام بى‏نظیر هفتاد هزار فرشته تسبیح گویان حضرت را وارد محشر مى‏کنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالش مى‏آیند... . (یا مَعشرَ الخَلائق! نکسوا رُئوسِکُم و غَضُّوا اَبصارَکُم حَتى تَمُّر فاطمه علیهاالسلام بِنتَ مُحمد عَلى الصِراطِ، فَتَمُر مَع سَبعین الف جاریه مِن الحُور العَین... .)

آرى در روز قیامت نیز همه‏ چشم‎ها لیاقت دیدن فاطمه علیهاالسلام را نخواهند داشت، فقط آنان که در این دنیا امتحان پس داده و لیاقت شیعه بودن را کسب کرده‏اند، مدال افتخار آن روز را از دست فاطمه علیهاالسلام دریافت مى‏دارند.



منبع : http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles
/TheInfallibles/HazartZahra/2008/5/18/66700.html


لینک مسابقه : http://tebyan.net/index.aspx?pid=824&questionType=7